شهدای استان زنجان

بسم رب الشهدا والصدیقین شهادت اتفاقی نیست سعادتی است که نصیب هرکس نمی شود باید شهیدانه زندگی کرد تا شهیدانه بمیری… ( معرفی تمامی شهدای مطهر استان زنجان )

شهدای استان زنجان

بسم رب الشهدا والصدیقین شهادت اتفاقی نیست سعادتی است که نصیب هرکس نمی شود باید شهیدانه زندگی کرد تا شهیدانه بمیری… ( معرفی تمامی شهدای مطهر استان زنجان )

شهید علی اکبر یگانه فرد

شهید علی اکبر یگانه فرد


شهید علی اکبر یگانه فرد - خط شکن ها

یگانه فرد، علی اکبر: بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۵‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش علی محمد و مادرش سیده علویه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴ ‏، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به قلب، شهید شد. پیکر او را در مزار پایین زادگاهش به خاک سپردند.


علی اکبر یگانه فرد

نام پدر: علیمحمد

محل تولد: زنجان
تاریخ تولد: ۲۵/۶/۴۵
تاریخ شهادت: ۲۱/۱۱/۶۴
نام عملیات: والفجر ۸
منطقه عملیاتی: اروندرود
محل شهادت: فاو
مزار شهید: مزار شهدای پایین زنجان

زندگینامه شهید
شهید علیاکبر یگانهفرد در سال ۱۳۴۵ در یک خانواده مذهبی در زنجان به دنیا آمد. وی همزمان با آغاز انقلاب اسلامی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و در اکثر تظاهرات و مجالس ضد نظام دیکتاتوری آن عصر، شرکت فعال داشت و پس از پیروزی انقلاب هم در جبهه داخلی علیه منافقین، همواره در صفوف مقدم به مبارزه برمی‌خواست، به طوری‌که در سال ۱۳۶۰ منافقین کوردل او را از پشت مورد حملات ناجوانمردانه خود قرار دادند و با ضربات چاقو ایشان را زخمی کردند.
وی پس از بهبودی که حدود سه ماه طول کشید، در جبهههای مختلف نبرد علیه متجاوزین بعثی به ستیز برخاست و لحظهای آرام نداشت و در عملیاتهای مختلف شرکت داشت. چند بار مجروح شد.
سرانجام در ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو در حالی‌که مسئولیت تیمی از غواصان را بر عهده داشت در آن طرف اروندرود به لقاءا… پیوست.
ای هم نفسان بودن و آسودن ما چیست یاران و عزیزان همه کردند سفر، ماندن ما چیست
بشتاب رفیقان که عزیزان همه رفتند ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست

همرزم شهید:‌
دزفول بودیم هوا گرم بود عقرب و مار هم زیاد. علی‌اکبر می¬رفت روی سکو می¬خوابید. می¬گفت: از عقرب بدم میاد، روی سکو می‌خوابم.
البته عقرب‌ها روی سکو هم می¬رفتند. این بهانه بود تا اکبر راحت‌تر برود و نماز شبش را بخواند. بهرام منفرد طنابی را به پای علی‌اکبر بست. بچه¬ها گفتند: چیکار می¬کنی؟
گفت: این پدرسوخته نماز شب می¬خونه. پاشو بستم تا نتونه نماز بخونه و بچه¬ها رو شهید نکنه!
گرچه این هم بهانه¬ بهرام بود برای نماز شب خواندنش. می¬خواست وقتی اکبر پایش را باز می¬کند، بفهمد و با هم بروند نماز شب بخوانند.
***
مادر شهید:
موقع رفتن به قصد بدرقه دنبالش راه افتادم.
ایستاد و گفت: مادرجان خونه با هم خداحافظی کنیم بهتره. نیا جلوی سپاه. میای ناراحت می¬شی، گریه می¬کنی. ضد انقلاب رو شاد می¬کنی.
قبول کردم و فقط تا جلوی در دنبالش رفتم. اکبر سر کوچه که رسید برگشت و پشت سرش را نگاه کرد. دلم هُری ریخت. به دلم افتاد دیگر برنمی¬گردد. این آخرین رفتنش بود.

***
مادر شهید:
روزی به مزار رفته بودم. سرم را گذاشتم روی سنگ و حسابی گریه کردم. شب در خواب دیدم: اکبر در آسمان پرواز می¬کند. چیزی دستش بود که آن را زمین انداخت.
پرسیدم: اکبرجان! چی بود انداختی زمین؟
ناراحت گفت: من نگفتم به مزار نرو؟
متوجه شدم که از زیاد ماندن و گریه کردن من دلخور شده است.
***

دستنوشته شهید
چه باک است از بلاها عاشقان را که نوح از آفت طوفان نترسد
علیاکبر یگانهفرد
اعزامی از بسیج زنجان مستقر در شهر سردشت
تپه ارکان – تاریخ ۲۵/۵/۱۳۶۱ دوشنبه
دفتر خاطرات
هر که باشد با خمینی بدگمان حق ندارد پا نهد بر این مکان

اللهم انی اسئلک ان تجعل وفاتی قتلا فی سبیلک
خداوندا! چه سالیان درازی که از من ستایشها نمودند ولی من ذرهای از آن ستایشها را در خود نداشتم. خداوندا! چه بسیار رخ داده است که خود را بیش از آنچه که هستم، نشان دادم. خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار خود را بهترین میانگاشتم. خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار تهمت، غیبت و افترا از زبانم به بیرون جسته است. ربنا! مرا ببخش که همواره در پی یافتن شهرت بودهام. ربنا! مرا ببخش که همواره بر دیگران حسادت میورزیدم. ربنا! مرا ببخش که بسیار سخنان بیهوده و گزاف و لغو گفتهام.
الهی، قلبی محجوب
ربنا! مرا ببخش که چه بسیار نماز بجای آوردم اما نمازی سراپا «ریا»
پروردگارا! مرا ببخش که چه بسا بر دیگران دروغ بستهام. پروردگارا! مرا بیامرز که فرامین تو را پشت گوش انداختم. پروردگارا! مرا بیامرز که چشمه خضوع و خشوع را در قلبم نکاشتم. پروردگارا! مرا بیامرز که دستانم به آلودگیها، آلوده گشته است. الهی! مرا بیامرز که شکمم را از لقمههای حرام پرکردهام. الهی! مرا بیامرز که عمری را در اسارت هوی و هوس بودهام. الهی! مرا بیامرز که هرگاه سخن میگفتم و گوینده بودم، شنونده را جاهل و خود را عالم میپنداشتم. الهی! مرا از سیاه‌دلی درآور و به روشنایی رهنمون گردان. یا رب! مرا بیامرز که چه بسیار شوخیهایی که سبب کمعقلی میگردد، انجام دادم. یا رب! مرا بیامرز که چه بسیار وقت پرارزش خود را در جاهلیت گذراندم. یا رب! از گناهان ما درگذر. عاقبتمان ختم بخیر فرما. انقلابمان پیروز گردان. اگر عمرمان برای اسلام مفید است و در راه اسلام است، عمری طولانی عطا بفرما و اگر عمرمان مفید نیست، هدفمان را برای اسلام مفید گردان و در راه اسلام خونمان را بریز. یا سیدی! فشار قبر را بر ما آسان گردان، پدر و مادر را از ما راضی گردان، ما را از پیشمرگان و سربازان ولی امرت حضرت مهدی (عج) قرار بده. بر ما رحم کن که تو بهترین رحمکنندگانی.
خدایا تا ظهور دولت یار خمینی را برای ما نگهدار
الهی ثواب مجاهدان نصیب ناتوانان بگردان
خدایا به تو پناه میبریم از آنکه در منظر عموم زیبا نشان داده شدیم و آنچه در باطنمان پنهان است، زشت باشد.
یا رب به پاس خون پاکان و شهیدان ما را با آیین ولا شایسته گردان
وز چهره پرمهر مهدی (عج) پرده بردار هم تا ظهور او خمینی را نگهدار
۲۶/۵/۶۱
***
باز آی امن و راحت و آرام
باز آی ای ودیعه معبود
ای چهره تو طلیعه مسعود
ای جلوه ظهور تو مشهود
ای مهدی (عج) ای عدالت موعود
در مورخه ۲۱/۶/۶۱ ساعت ۵/۸ در شهر سردشت ده‌باغی بار دیگر مزدوران آمریکا دستشان را به خون نوجوانانی بیگناه و معصوم آغشته کردند و یارانی باوفا و صدیق را از ما گرفتند. برادران منصور جزءپناهی، اعظام اسدی و عباس آقامیری به آرزوی دیرینه خود رسیدند.
خدایا توفیق ادامه راه این شهیدان را به همه ما نصیب بدار و ما را نیز از تبار این شاهدان قرار بده.
در آن هنگام که آدمی در برابر شدائد و مصائب روزگار قرار میگیرد و سنگ آسیای آزمایشهای زندگی او را به شدت میفشارد و میکوبد، اگر وی به لابه و بیصبری دست نزند و جزع و شیون نکند، روزنههای ارتباط او با خدا گشودهتر و آزادتر میگردد و دل و جانش به نور حضور خدا و دلش روشنتر میشود و به عکس اظهار ضعف و جزع، او را از خدا نیز همچنان که از خویشتن، بیگانه و بیخبر و منقطع میسازد.
***
بارالها! پروردگارا!
تو آگاهی که تلاش و پیکار ما برای آن جهت نیست که به‌وسیله آن به پایگاه و قدرتی برسیم و یا چیزی از کالای بیارج دنیا را به چنگ آوریم. بلکه بدان جهت است که نشانه و پرچمهای دین تو را برافرازیم و در شهرهای تو شایستگی را هدیه آوریم.
الهی در دلم نوری برافروز
مرا تقوای قدسیان بیاموز
الهی جان من توحیدگر کن
مرا زین شرک «من» زیر و زبر کن
بن کبر و غرورم را بسوزان
گل پاک … در من بروبان
برآور از دلم صد چشمه نوش
خطاپوشا‍! خطایم را فروپوش
جهان را عشق تو، در عمق جان است
چو جان، عشق تو در هر دل نهانست
کنون، ای خوبتر معشوق هر چیز
از عشق کوته …. بپرهیز
از آتش دشمن بشود خونین عذارم
شمع رهم، از سوختن باکی ندارم
عشق خدا دارم سرم بردار سایید
عینالقضاتم شمع آجینم نمایید
تا عشق مهدی (عج) میدود در تار و پودم
روح خدا باشد همه بود و نبودم
دشمن ار تو سنگ خارهای، من آهنم
یادگاری برادران صدیقی، مقدم، چام، هاشمینژاد، شهسواری، بیات
سقز، دخانیات، شب یکشنبه، مورخه ۱۸/۷/۶۱ ساعت ۵/۹
علی‌اکبر یگانه‌فرد
***
خدایا آن وقت که تو را شناختم دیگر خود را نمیشناسم خود را هیچ احساس میکنم در برابر تو. خدایا توفیق آگاهی بیشتر به ما نصیب بدار تا بتوانیم در راه شناخت تو و به تو رسیدن باشیم.
الهی آن هنگام که تو را احساس کردم، همچون پروانه عاشقی به دور شمع میسوزم. همه در فکر وصالم. خدایا! فقط تو را میدانم و احساس میکنم که به تو محتاجم. خدایا دل به سوی کوی تو بستهام همه دنیا را رها کردهام.
خدایا در این جهان فقط تو را میبینم که این خاصیت چشم عاشقان هست که فقط یار میبینند. خدایا عاشقم، عاشقترم کن.
به بزم حسن ساقی تا نشستم شکستم جام صهبا را شکستم
چو پیوستم به مشکین طره یار گسستم از همه عالم گسستم
بیا مطرب به نی زن بوسه شوق که من از بوس جام عشق، مستم
فنا سرلوحه نقش جهان است بده ساقی می باقی به‌دستم
اگر افتادهام در پای یاری مکن منعم که من زیباپرستم
ز روی شاهد زیبای هستی نگیرم دیده تا روزی که هستم
جز او اندیشه دیگر ندارم به‌جان پابند پیمان الستم
شدم تا آشنای آن دل آرام در دل را بروی غیر بستم
همه اویم همه اویم همه او چو او را یافتم از خویش رستم
سردشت – تپه ارکان
***
چمران:
ای آسمان بلند! قلبم گرفته، روحم پژمرده، احساسم مرده است. از تو انتظار دارم که مرا از این زمین خاکی برگیری و در فضای بینهایتت رها کنی، آرزو دارم که ماورای عالم وجود محو شوم و از زیر بار سنگین این غم احساسی! آنجا که فقط سایه خدا نور میتابد و از این عالم و مصیبتهایش خبری نیست، آنجا که دیگر عشق نیست، محبت نیست، قلبی نمیسوزد، روحی آتش نمیگیرد، زیرا قلبی و روحی وجود ندارد.
ای آسمان بلند! احساس میکنم که سقف این عالم وجود پایین آمده و مرا سخت میفشرد، دیگر نمیتوانم نفس بکشم، دیگر نمیتوانم این همه فشار را تحمل کنم، دیگر طاقت این همه درد و غم را ندارم …
هر روز مصیبت تازهای فرامیرسد، هنوز از زیر بار مصیبتی قد علم نکردهام که مصیبتی دیگر مرا زیر ضربات شکننده خود خورد میکند، گویی که دست تقدیر در روز الست، سهمیه ما را از حیات، مصیبت و درد و غم معین کرده است.
ای خدای بزرگ! به این آسمان بلندت فرمان ده که بالاتر و بالاتر رود و اجازه دهد که روح دردمند من در فضای بیکران بینهایتت آزادانه حرکت کند و از زیر بار سنگین این آسمان غم آزاد شود. خدایا! دیگر قلب نمیخواهم، دیگر عشق نمیخواهم، دیگر درد نمیخواهم، تو قلب مرا بگیر، تو عشق مرا بگیر، تو جان مرا بگیر، فقط بگذار که خاطرهای در ذهن خدایی تو باشم و از این جهان مادی رخت بربندم.
هر که از تن بگذرد جانش دهند هر که جان دریافت جانانش دهند
هر که نفس بت صفت را بشکند در دل آتش گلستانش دهند
هر که گردد نوح عقلش ناخدا ایمنی از موج طوفانش دهند
هر که بیسامان شود در راه دوست در دیار دوست سامانش دهند
***
ای مادر بعد از آنکه شاید سعادت نصیبم شد و از شاهدان شدم
مبادا مادرم کفران کنی لطف خدایی را
مبادا کم کنی از شکرهای خود
مبادا اجر خود را کم کنی مادر
مبادا صبر تو شیطان بُوَد مادر
تو باید فخر بر عالم کنی مادر
شوی شادان که فرزندت
فدای راه حق گردد …
نمیخواهی تو ای مادر؟
به جای مرگ خفتبار و ننگآور
به جای مرگ در بستر، شهید راه حق گردد
مخور غم مادرم
نالان مشو، شیون مکن
شادان و سرخوش باش، شادی کن
برای صبح پیروزی که نزدیک است.
مریزید اشک ضعف و ناامیدی در بر دشمنان چون که باشد خمینی رهبرم که نشد در سوگ فرزندش نالان.
***
خدایا! طردم مکن، بندهای محتاج و ذلیلم، به امید فضل تو روی به درگاهت آوردهام و پیشانی شرمساری به خاک نهادهام تا به تو بپیوندم …
در جبهه بهترین موقعیتی است که انسان میتواند روی خود کار کند تا صفات خوب ملکه وی گردد. باید در جبهه این مسائل را آموخت:
۱- تا موقعی که لزوم پیدا نکرده حرف نزنید، زیرا ریشه تمام لغزشهاست.
۲- اگر عیبی در دیگری دیدیم در خود نیز نگاه کنیم که آیا آن عیب در خودمان هست یا نه؟
۳- هر خوبی برای خود میپسندیم برای دیگران نیز بخواهیم.
۴- هیچگاه دیگران را مسخره نکنیم و با کنایه و نیشخند حرف نزنیم.
۵- از شوخی جداً پرهیز کنیم که انسان را سبک و خوار میکند.
۶- از خنده بیجا و بلند خندیدن پرهیز کنیم.
۷- از عصبانیت خودداری کنیم و در موقع عصبانیت تصمیم نگیریم.
۸- همیشه با گشادهرویی با دیگران برخورد کنیم، هرچند خود ناراحت باشیم.
۹- دائمالوضو باشیم حتی در هنگام خوابیدن با وضو بوده و با خواندن دعا بخوابیم.
۱۰- تا میتوانیم دعا و قرآن و نماز مستحبی بخوانیم، زیرا به انسان نور میبخشد و روح انسان را تعالی میدهد.
۱۱- صلوات زیاد بفرستیم و از دروغ جداً بپرهیزیم.
۱۲- هیچگاه به دیگری حسد نورزیم که بیماری بزرگی است تا میتوانیم قسم نخوریم. در همه حال مراقب اعمال و گفتار خود باشیم و در شب آنها را محاسبه کنیم.
رسول اکرم (ص): دلیرترین و شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود غالب گردد.
امام علی (ع): با هوای نفس خود آن‌گونه جهاد و مبارزه کنید که با دشمن میجنگید.
قدرت داشتن و بر خود مسلط بودن، میل معصیت داشتن و ایستادگی کردن، خشمگین شدن و خود را نباختن، این است ارزش و کمال و هنر.
در مورخه ۲۳/۸ /۶۱ از شهر زنجان برای اعزام به جبهه عازم تهران شدیم. آری برادر نمیدانم چه بود آری نیروی مرموزی [مرا] کشید که به جبهه بیایم هر چند که شرایط نامساعد بود. آری شاید همان پیام بود که با چنان قدرتی گریبانم را گرفت و به سوی جبههام خواند. نمیدانم شاید هم که نیروی الهی بود که سلامم را دانست و ما را نیز خواست در دانشگاه الهی شرکت جوییم.
الهی ما را در دانشگاه پرارزشت پیروز و قبول بدار و ما را نیز از روسفیدان [و] از شاهدان درگاهت قرار بده.
انشاءا…
***
وصیت فرزندی که در راه خدا خون خود را داد به مادر خود چنین مینویسد:
امیدوارم که همه مادران از گفته شهید پند بگیرند.
وصیت باشد این شعرم به تو مادر
بدان مادر که این فرزند تو هر روز و هر شب فکر این باشد
که آید لحظهای کو در ره معشوق باز در سر
ولی مادر! سفارش میکنم بر تو
که از تقصیر این فرزند خود بگذر
حلالم کن، حلالم کن
مکن گریه، مزن افغان، صدا را حبس کن در سینهات مادر
به هنگامی که تو در خانه باشی و قاصد این پیام آورد
که ای مادر اکبرت مُرد …
که در پیکار با خصم جنایتکار به دیدار خدا بشتافت …
آه … شادی کن
بخاک انداز خود را شکر کن ا… را مادر و دیگر مطلبی دارم
امیدم این بود مادر، که من گمنام جان بازم
و آن هنگام که بر خاک افتم و در خون خود غلطم
بیاید دشمن و از من ببُرد سر
تو ای مادر مخور غصه
که من قبر جوانم را نمیدانم که بر بالین او افغان بردارم …
نگه کن مادر؟! اطراف خود را بین
اگر لایق بود فرزند تو مادر
همه این خفتگان فرزند تو باشند.
اهواز، مقر تیپ و پشت محور عملیاتی ۱۴/۹/۶۱ یکشنبه، تیپ داخل سنگر
یگانهفرد
***
یارب به دلم غیر خودت جا مگذار
در دیده من گرد تمنا مگذار
گفتم گفتم، ز من نمیآید هیچ
رحمی رحمی، مرا به من وامگذار
خدایا تو میدانی که برای تو آمدهام و برای رضای تو و عاشق لقای تو هستم.
پیوسته دلم دم از رضای تو زند جان در تن من نفس برای تو زند
گه بر سر خاک من گیاهی روید از هر ورقش بوی وفای تو زند
ای برادران بدانید که همه ما فقیریم در برابر خدا، یا ایها الناس انتم الفقراء الی ا… (قرآن کریم)
الهی رضا برضائک و تسلیم لامرک
پروردگارا! راضیم برضایت و تسلیمم به فرمانت
خدایا! ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است، میدادم.
۳/۶/۶۱
«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»
ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام امروز به‌حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی از توست. باز آی و در صف بندگان خاص من درآی و در بهشت من جای گیر و داخل شو.
و مالکم لا تقاتلون فی سبیل ا… والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان. (نساء / ۷۵)
چرا در راه خدای و در راه آن مردم بیچاره از مردها و زنها و کودکانی که در سختی شکنجه قرار گرفتهاند نمیجنگید؟
برادران آیههای قرآن را درک کنید و به آنها لبیک گویید. مواظب باشید که هرچه بیشتر آیههای قرآن را به ثمر برسانید و در جامعه پیاده کنید و رزمندگان نیز بر مبنای همین قرآن در جبههها حاضر هستند و میجنگند.
خون شد دلم خدایا رحمی نما به جانم
از دوری شهیدان آشفته خیالم
تا قله هدایت یاران من برفتند
گم گشتهام خدایا در کوچه ضلالم
همچون پرنده عاشق، پرواز عشق من بود
اندر خم شهیدان بشکست هر دو بالم
ما عاشقان همره عهد سفر ببستیم
آن کاروان برفت و آمد غم ملالم
سرخ است دشت میهن از خون پاک مردان
زرد است روی زارم افتاده چون ملالم
یک آسمان ستاره یک دشت پر ز لاله
روئید از دل شب من ماندم و خیالم
از قامت شهیدان برپاست پای لاله
بشکست پشتم از غم در غصه بیمثالم
همچون همه شهیدان این است آرزویم
اندر ره خمینی پویم ره کمالم
یا رب بگو شهادت، معراج تا سعادت
کی میشود نصیبم؟ پاسخ بده سوالم
ای شاهدان تاریخ دیدار تازه گردد
فالی گرفتهام دوش خونین نمود فالم
آیه به سوی جنت تا رویتان ببینم
مهمان شوم شما را گر حق دهد مجالم
آه ای خدای رحمان حال مرا بگردان
از هجر میگذارم نزدیک کن وصالم
خدایا! ترسم از آنست که آن‌طوری که باید یک غلام در برابر اربابش ادای وظیفه کند، نکرده باشم که حتما نکردهام و حق بندگی را ادا نکرده باشم.
میترسم از اینکه گناه و کثرت معصیت سنگینی بکند و نتوانم به سوی تو پرواز کنم و نزد تو برسم.
عاشقم عاشق روی مهدی بستهام بسته بر مهر مهدی
ای صبا از سر کوی مهدی بر مشامم رسان بوی مهدی
گشته سر تاسر جسم و جانم غرق عشق امام زمانم
***
مهدی جان (عج)
کی میشه عالمو غرق نور کنی از تو مسجدالحرام ظهور کنی
اگه یک لحظه بیای نگات کنم حاضرم جونمو فدات کنم
***
امام زمان کی میشه که پرده غیبت رو کنار بزنی و چهره نورانی خودت را به ما نشان دهی. تا کی میخواهی این شیعههات به تو سلام کنند و جوابی از تو نشنوند؟ تا کی در فراغ تو گریه کنیم و ظهورت را بطلبیم؟
هجران تو افکنده شرر بر دل و جانم باز آی و به‌وصل خود از این غم برهانم
در حسرت آن دم که چو خورشید درآیی از اشک به‌راهت همه شب گل بنشانم
ترسم که بریزم به‌رهت اشک و شوم کور روزی تو بیایی و نگاهت نتوانم
تا این گره بسته ما را بگشایی در راه تو بنشینم و بیدار بمانم
از عشق تو دیوانه و از شوق تو مستم ای راحت جان در ره تو خون بنشانم
در گریه شدم غرق به امید وصالت زین عشق دگر صبر و تحمل نتوانم
هر کس که زند در بگمانی که تو باشی از شوق بپا خیزم و نام تو بخوانم
هر سو نگرم نقش توام در نظر آید هر جا گذرم نام تو باشد به‌زبانم
مهدی شده نام تو ورد من، ای همه امید در مدح بلا خنده زمان شاد از آنم
خدایا در منجلاب گناه غرق میشدم، همچون که گناهان دهن باز کردهاند و مرا میبلعند. در باتلاق گناه فرو رفتهام، هر دم که لحظهای تو قوت میدهی و سر از گناهان بدر میآورم و به نقطههای دور خیره میشوم که شاید ساحل ایمان ساحل نجات را بیابم. ولی خدا راه را نمیشناسم. آن اجازه را معصیتهایم به من نمیدهند. هر لحظه امکان غرق را دارم. گناهان روحم را میآزارند. قلبم را میفشرند.
خدایا از تو یاری میطلبم. تو راه را نشانم ده. تو مرا از گناهان بیرون کش.
خدایا چه میشود اگر میتوانستم همچون پرنده سبکبالی از گناهان به سوی تو پر بکشم و با تو باشم.
خدایا از این زندان تنگ و تاریک نجاتم ده.
راه گم کردهام چه باشد گر به‌ راه آری مرا
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا
مینهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه
خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا
راه باریک است و شب تاریک، پیش خود مگر
با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا
رحمتی داری، که بر ذرات عالم تافته است
با چنان رحمت عجب گرد گناه آری مرا
شد جهان در چشم من چون چاه تاریک از فزع
چشم آن دارم که بر بالای چاه آری مرا
دفتر کردارم آن ساعت که گویی باز کن
از خجالت پیش خود در آه آه آری مرا
من که چون … کمر در بندگی
……. آری مرا
اسب خیرم لاغرست و خنجر کردار کند
آن نمیارزم که در قلب سپاه آری مرا
لاف یکتایی زدم چندان که زیر بار عُجب
بیم آنستم که با پشت دو تا آری مرا
هر زمان از شرم تقصیری که کردم در عمل
همچو کشتی ز آب چشم اندر شنا آری مرا
خاطرم تیره است و تدبیرم کژ و کارم تباه
با چنین سرمایهای در پیشگاه آری مرا؟
گر حدیث من به قدر جرم من خواهی نوشت
همچو روی نامه با روی سیاه آری مرا
بندگی گر زین نوا باشد که کردم «ای حقیر»
آه از آن ساعت که پیش تخت شاه آری مرا
«الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک»
این در، در رحمت است و ما غرق گناه
وین جا برحیم عصمت آورده پناه
چشم شفاعت بتو داریم همه
یا فاطمه اشفعی لنا عندا…

مصاحبه با شهید علیاکبر یگانهفرد
– خودتان را معرفی کنید و بگویید اعزامی از کجایید؟
– بسما…الرحمن الرحیم. بنده علیاکبر یگانهفرد اعزامی از زنجان.
– چند مدته در جبهههای حق علیه باطل حضور دارید؟
– والا تازه اومدیم اینجا.
– مطمئنا در چند وقت گذشته دفعات متعدد جبهه آمدید؟
– همانطور که گفتم تازه اومدم جبهه. مدت زیادی نیست که توجیه هستم ولی خب توی این مدتی که در جبهه بودیم توی مسیری که خدا گفته و رسولش خواستن اومدم برای جبهه.
– خب مسلما در این مدتی که در جبههها بودین خاطرات شیرین یا تلخی از جبههها داشتین. اگه میشه چند تا از اون خاطرات رو برای ما بگین.
– خاطره که خب مسلماً همه جا وقتی جمعی هست که همه همفکرن، خاطرات زیادی میتونیم بیان کنیم. اما چیزی که من بخوام بگم این بوده که در اکثر مواقعی که ما برادرا جمع بودیم، اگه تو این جمعها مسئله توکل بوده و خودی مطرح نبوده، عملیات جلو رفته و پیش رفته و عملیات موفقیتآمیز بوده ولی خب هر جا منیت و خودیت مطرح بشه به کرات دیده شده که توی عملیاتها، عملیات لو رفته یا شکستی خورده.
– پیامی به رفقا و آشنایان و نصیحتی دارید، بفرمایید.
– پیام و نصیحت که ندارم، ولی خب به عنوان یک بسیجی ساده که توجیه هستم به برادرا و به اونایی که در پشت جبهه هستن و از دور به مسائل نگاه میکنن و خود را در یک سری علایق پیچیدهان، بیان اینجا و از نزدیک اینجا رو ببینن و واقعیت مسائل رو درک کنن. نه از طریق رادیو، تلویزیون و تبلیغات. از اینها نمیشه. همینطور که میگن کی شنیدن بُود مانند دیدن. آقا بیان واقعیت رو درک کنن.
– نامفهوم

نامه شهید
بسما… الرحمن الرحیم
انه لا یایئس من روح ا… الاالقوم الکافرون؛ هرگز کسی از رحمت خدا نومید نمیشود مگر گروه کافران.
به حضور خانواده عزیز و گرامی
با آرزوی تعجیل فرج امام زمان و طول عمر برای رهبر کبیر انقلاب و شفای مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی و با سلام به شما عزیزان امیدوارم که حالتان خوب باشد و از نعمت بزرگ سلامتی برخوردار باشید.
اگر از حال اینجانب جویا باشید، الحمدا… با لطف و رحمت خدا سلامت هستیم و اگر خدا توفیقش را عطا فرماید در خدمت اسلام هستیم و در محور عملیاتی محرم هستیم و حالم خیلی خوب است. از جهت من نگران نباشید. گفته بودید مرخصی بگیر. از آن جهت مرخصی ممکن نیست. ولی نامه مینویسم و تلفن اگر توانستم میکنم.
نامههایی که امیر و جمال و آقا نوشته بودند هر سه تا هم به دست من رسید. خیلی متشکرم.
جمال در نامه، تمبر فرستاده بود که تمبر احتیاجی نیست. نفرستید و در ضمن پول آن تمبرها را به جمال بدهید.
به همه بچهها سلام گرم مرا برسانید و از قول همه رزمندگان بگویید که به نماز اهمیت زیادی بدهند و همه سعی کنید که در اولین ساعات نماز را به جای آورید. ان‌شاءا…
دیگر عرضی ندارم. فقط به همه سلام مرا برسانید. به همه آشنایان و دوستان.
پروردگارا! رهبر ما را عمری طولانی عطا بفرما و همه ما را به وظایف خویش آشنا بساز.
علیاکبر یگانهفرد – مورخه ۲۵/۹/۶۱
***
بسما… الرحمن الرحیم
السلام علی اهل بیتی و رحمها… برکاته
به‌حضور خانواده عزیز و گرامی
پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب و سلامت باشید. اگر از احوالات اینجانب جویا باشید بحمدا… تعالی سلامتی برقرار است.
باری منظور از نوشتن این نامه این است که یک مقدار حرفهایی دارم که لازم دانستم به عرض شما برسانم.
اولا چندین کتاب در خانه وجود دارد که به کتابخانه تعلق دارد که خودم نتوانستم بدهم ولی شما آنها را به صاحبش بدهید. کتاب انتقام علی مال کتابخانه قائمیه ارشاد است. کتاب میثم تمار کتابخانه المهدی (عباسقلی خان) و ۱۵۰ ریال به بهزاد مهدیون تعلق دارد که امیدوارم آنها را بدهید. ان‌شاءا…
دیگر عرضی ندارم. سلام مرا به همه برسانید و از همه میخواهم که مرا حلال کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را برای ما نگهدار
علیاکبر یگانهفرد
در ضمن نامهای که جمال در تاریخ ۲/۹/۶۱ نوشته بودید به دست من رسید، خیلی متشکرم از اینکه نامه نوشتید. در ضمن نوشته بودید که مرخصی بگیرم. باید بگویم که امکان مرخصی نیست و مرخصی نمیدهند و از شما میخواهم که زیاد در فکر من نباشید چون من به شما تعلق ندارم. بلکه به اسلام وابستهام و به خدا تعلق دارم. شما هم فقط در فکر اسلام و در فکر ایران اسلامی باشید و به آنها و برای پیروزی رزمندگان دعا کنید.
والسلام علیکم و رحمها… برکاته

وصیتنامه شهید (۱)
بسم ا… الرحمن الرحیم
ان ا… اشتری من المؤمنین انفسهم با ان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل ا… فیقتلون… و ذلک هوالفوز العظیم.
همانا خداوند جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت از ایشان خریداری نمود که در راه خدا جهاد میکنند و میکشند و خود کشته میشوند … و این خود سعادت و پیروزی عظیمی است.
به یاری خدا در این لحظات حساس و شاید آخر عمر برحسب وظیفه، وصیت خود را بر روی کاغذ میآورم و خواهشی که دارم اگر صحیح بود، عمل کنید. خدا را از یاد نبرید و همیشه در یاد خدا باشید و بدانید که خدا بر همه چیز آگاه است. سعی کنید که در همه امورتان رضایت خدا را جلب کنید و در هر کاری رضای خدا بود بر آن کار همت گمارید. خدا را یاری کنید که خدا شما را یاری خواهد کرد.
اسلام این دین ابدی و این آیین جاودانه را حفظ کنید. در این زمان تمام دشمنان سعی بر نابودی آن دارند و تنها شما عزیزان با یاری خدا میتوانید اسلام را حفظ کنید. با هرچه که در توان دارید، در هرچه بهتر شناختن اسلام بکوشید و بعد شناختن صحیح [را] به دیگران بیاموزید و از هیچ چیز خود در راه اسلام دریغ نفرمایید.
خدایا! کاش هزاران جان در بدن داشتم و فدای این دین انسانساز میکردم.
در صدور انقلاب بکوشید و قدر این نعمت خدا را بدانید که انقلابی در این زمان با باطنی اسلامی صورت گرفته است و به هیچ ظالمی حق ظلم بر مستضعفین را نمیدهد و خدا را شکر کنید که شما [را] در این زمان آفرید و بدانید که این انقلاب مجانی به دست ما نیامده با خون هزاران شهید توانستهایم آن را حفظ کنیم. پس نگذارید که در آن خدشهای وارد شود و آن را تا ظهور صاحب اصلی حفظ کنید.
رهبر را از یاد نبرید این ذخیره ا… برای اسلام را یاری کنید، مبادا روزی تنهایش بگذارید.
در همه حال دنبال رهبر باشید و با نارضایتی قلب رهبر را ناراحت نکنید.
قدر این رهبر را بدانید از او درس بگیرید. او که درهمه حال در فکر شما است او که شب خواب ندارد برای دعا به رزمندگان از او محافظت کنید و کاری نکنید که خدا از شما ناراضی شود.
راه شهدا، این شهدایی که برای حفظ این اسلام و انقلاب و رهبر، جان عزیزشان را فدا کردند، ادامه دهید. نگذارید اسلحه آنها به زمین افتد.
مادرم اگر روزی به تو گفتند که عزیزت جان خود را در راه قرآن داد. مبادا ناراحت شوی! افتخار کن، سربلند باش و چون کوه استوار باش. شکر خدای کن که این قربانی را از تو قبول کرد. دوست دارم که همچون زینب صبور باشی. اگر شهید شدم نه اینکه گریه کنید بلکه راهم را ادامه دهید. بر من مبادا گریه ضعف کنید. هر موقع خواستید گریه کنید، بر مظلومان کربلا گریه کنید چون من راهی به‌جز راه آنها را نرفتهام.
اگر جنازهام پیدا شد، مجلسی کوچک تهیه کنید و در کمال آرامی و گمنامی دفنم کنید. مقداری روزه و نماز بر گردن دارم. امیداوارم بجا آورید. اگر پیدا نشدم به یاد آن غریبان و اسرای کربلا باشید نه به یاد من.
مادرم به تو اذیت زیاد کردهام امیداوارم که مرا حلال کنی و آن کسانی که من به آنها آزاری داشتهام، بحق حسین(ع) از ایشان میخواهم که مرا ببخشند که شاید خدا هم مرا بخشید.
پروردگارا! خودت میدانی که رضایتت را در این دیدم که به جبهه بیایم. اگر رضای تو در کشته شدنم است، مرا در راه خودت بمیران و شهادتی عاشقانه نصیبم بدار و مرا نزد خودت ببر. اگر رضایت در ماندنم است، مرا در خط خودت نگهدار و متوجهام باش.
خدایا چشمان گنهکارمان را به جمال مهدی(عج) منور بگردان و تا ظهورش خمینی را با عزت نگهدار.
والسلام علی من اتبع الهدی
وصیتنامه الحقیر العاصی علیاکبر یگانهفرد
مورخه ۱۷/۱۱/۶۱
***
وصیتنامه شهید (۲)
بسم ا… الرحمن الرحیم
قال ا… عزوجل: و لقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقوا ا…
اشهدان لااله الا ا… وحده لاشریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و ان امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین خلفاء ا…
نمیخواهم شما را موعظه بکنم؛ چراکه خود محتاج مواعظ هستیم اما برحسب وظیفه آنچه را فکر میکنم برای شما مفید است، مینویسم.
همانطور که خدا و انبیا و اولیا مردم را دعوت به تقوی کردهاند، همچنان سفارش به تقوی الهی میکنم؛ چراکه تقوی برحسب حدیث (قد اجمع مایتواصی به المتواصون من الاولین و الاخرین فی خصله واحده و هی التقوی) چکیده وصایا است وسعی کنیم ان‌شاءا… این امر مهم را در همه جهات حفظ کنیم نه در یک امور مخصوص.
دیگر چیزی ندارم بنویسم؛ چراکه این بس است بر دنیا و آخرت.
هر چه دارم بدهید در راه رضایت حق – مقداری نماز و روزه دارم که ان‌شاءا… انجام داده شود از همه بخواهید حلال کنند ما را و از حق جل و الاعلی طلب آمرزش و رحمت بکنید.
… العاصی – علیاکبر یگانهفرد

مورخ

۲۶/۱۲/۶۳

شهید علی اکبر یگانه فرد | خط شکن ها

دردهای بی‌صدا/ خاطره‌ای از شهید علی اکبر یگانه فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد