ونده شاد، محرم : نهم فروردین ۱۳۴۰، در شریف آباد از توابع شهرستان ابهربه دنیا آمد. پدرش مسلم، کشاورز بود و مادرش لیلان نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیزدهم تیر ۱۳۶۳، در دوبیه کردستان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد. برادرش حسن نیز به شهادت رسیده است.
وصیتنامه
بسم رب الشهداء و الصدیقین
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون
آیه 20 توبه
بعد از حمد و سلام و درود فراوان بر همه انبیاء و اولیاء، به ویژه پیغمبر (ص) و سلام بر منجى عالم بشریت، برپا کننده عدل اجتماعى و سلام بر امام بزرگوار و امت شهید پرور و شهداء اسلام و بر همه مجاهدین فى سبیل الله و بر میهمانهاى خدا و بر کسانیکه نفس هاى آنان تسبیح و خواب آنان عبادت است.
سلام بر آنان که لیاقت دعوت خداوند را دارند و با جان و دل پذیراى آنند و بر سالهایى که روزهاى آن بهترین روزها و شبهاى آن بهترین شبهاست و بر کسانیکه قدر این روزهاى عزیز و شبهاى پرارزش را مى دانند و خود را همیشه مجهز نگه مى دارند و متوجه به خدا و منحرف از غیر او مى شوند. هرچند دوربینهاى فیلمبردارى و صدها نوشته و گفتار، نمى تواند، پرده از جنایات بعثیون مزدور شرق و غرب بردارد، چرا که جبهه اى به طول استکبار جهانى و صهیونیسم بین الملل و آمریکا و شوروى ابرجنایتکار و به عرض دست نشاندگان عراقى و اردنى و مصرى و مراکشى و غیره که فقط با چشم دل و سر مى توان مشاهده نمود.
اینها گرگان درنده اى هستند که به جان انسانهاى بى پناه افتاده اند و بر همه آنها که از فطرت الهى و انسانى برخوردارند، لازم و ضرورى است که براى نجات انسانهاى ناتوان و ستمدیده و دفاع از دین مقدس اسلام، با این گرگ صفتان بجنگند.
ملتى مظلوم که سالها زیر تازیانه جلادها همه هستى اش به تاراج رفته، ولى با نداى اسلام و قرآن به پا خاست، بندها را از هم گسیخت و به دنیاى سراسر آلودگى و فساد معاصر، نشان داد که آزاده کیست و آزادگى کدام است.
مکتب خمینى چیست و پیروان و شاگردان مکتبش چگونه از او الهام مى گیرند و چگونه در راه اثبات عقیده و ایمان دهها هزار قربانى مى دهند و براى بدست آوردن حق و حقیقت از همه چیز مى گذرند و سینه هاى خود را در برابر آماج گلوله هاى نامردان و انگلهاى کثیف، قرار مى دهند تا ملتى سرافراز بماند و سربلند زندگى کند و از نکبت و ذلت رهایى یابد.
این عزیزان شهید! بر تاریخ نام رادمردى و مردانگى را با خون پاکشان رقم زدند و به هستى این مرز و بوم رنگ دادند، تا فردا برادر و خواهر کوچکشان به هستى با دید دگر بنگرد.
ولى شهادت مقطعى از حرکت تکاملى است که انسان به وجود مطلق مى پیوندد، هیچ اجبارى در این انتخاب نیست که پیدا شدن راه رشد و انسانیت از طغیان و زبونى و آینده در قالب انتخابى سرنوشت ساز، شکل خواهد گرفت و ملاقات حق متضمن کوشا بودن و بسوى کوشیدن است.
ولى ما که زنده مانده ایم، وظیفه مان چیست؟ با خود فکر کنیم که چه کرده ایم و چه باید بکنیم؟ به کارنامه عملکرد خود بیاندیشیم و بعد ببینیم، آیا خون عزیزانمان را هدر داده ایم؟ آیا به انقلاب مقدسمان حقیقتا وفادار مانده ایم؟ یا فقط به ظواهر قضایا توجه داریم؟ آیا اگر کاسب و تاجر هستیم، جنس خود را گران نفروخته ایم؟ و اگر کارمند دولت هستیم، نسبت به جامعه مان مانند گذشته بى تفاوت نبوده ایم؟ آیا در همه وجودمان دگرگونى احساس نموده ایم؟ آیا در لباس آزادى از آزادى سوء استفاده ننموده ایم؟ آیا خود را ساخته ایم، تا سازنده انسانهایى دگر باشیم؟ یا از حرص و آز رهایى یافته ایم. چه قدم مثبتى برداشته ایم و بالاخره، آیا قدمى در راه رضاى معبود مطلق برداشته ایم؟
چند دعا:
خدایا! دیدگان ما را بینا و گوشهایمان را شنوا گردان، تا فداکاریها و از خود گذشتگیهاى شهیدان را براى اعتلاى کلمه حق و نابودى کفر ببینیم.
خدایا! توفیقى عنایت فرما تا با درک تعهد اسلام و انسانى خویش، خود را در برابر خونهاى پاک شهیدان مسئول بدانیم.
پروردگارا! به حق شهید بزرگ على(ع) و به حق خون همه شهداء و به حق فرشتگان و انبیایت دلهاى ما را به نور علم و ایمان روشن و منور بگردان و امام بزرگ، قاعد عزیز و این نعمتى که به ما عنایت فرمودى تا طلوع فجر، عمر طولانى عطا فرما و وجود اقدس حضرت ولى عصر (ارواحنا له الفداء) را در زمین مهیا فرما.
ساحل افتاده و گفت
گرچه بسى زیستم
هیچ نه معلوم شد
آه که من چیستم
موج زخود رفته اى تیز خرامید و گفت
هستم اگر مى روم، گر نروم نیستم
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
پاسدار شهید محرم وندشاد 17/3/63